*مهدی یار*

  • خانه 
  • تماس بامن 
  • ورود 

مزد شهید از منظر آیت الله بهجت

08 دی 1394 توسط *مهدی یار*

در روز قیامت ما سنگ قبر نداریم، شناسنامه نداریم، اسم نداریم.

عناوین مردم، پست و مقام مردم و اینکه آیت الله باشد یا نباشد، وزیر باشد یا نباشد، ثروتمند باشد یا نباشد؛ اینها اصلاً ملاک نیست.

بلکه ملاک موارد زیر است:

اول از همه می‌گویند آنهایی که پدر و مادرشان از آنها راضی هستند آنها بروند بهشت.

دوم آنهایی که مردم از آنها راضی هستند و به مردم منفعت رسانده‌اند آنها نیز بروند بهشت.

سوم آنهایی هم که یک قطره اشک برای امام حسین و فاطمه زهرا ریخته‌اند و عمل صالح انجام دادند آنها هم بروند بهشت.

سپس ملائکه می‌گویند:

ای خدای مهربان پس شهدا و رزمندگان چه؟

خداوند می‌فرماید:

مقام و منزلت اینها قابل مقایسه نیست.

ما با اینها باستی معامله کنیم.

با اینها بایستی صحبت کنیم و ببینیم کجا خوششان می‌آید و کجای بهشت می‌خواهند بروند؟

باید با اینها معامله کنیم و رضایتشان را جلب کنیم.

اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک

منبع:افسران

 1 نظر

9دی نمایش خروش یک ملت برعلیه فتنه

08 دی 1394 توسط *مهدی یار*

 نظر دهید »

استدلال علامه امینی از حدیث من مات و لم یعرف …

17 تیر 1394 توسط *مهدی یار*

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته حاهلیه. هر کس بمیرد درحالیکه امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. واقعا مرز میان انسانیت و جاهلیت، حقیقت و ضلالت،سعادت و شقاوت، معرفت امام زمان(علیه السلام) است. حیف است که این قدر انسان از سرچشمۀ تمام خوبیها و تمام حقایق یعنی امام زمانش بی‌خبر باشد و نسبت به او بی معرفت باشد. تاسف بار است که به خاطر دنیا و زینت هایش که واقعا در یک لحظه از دست انسان می‌رود و او هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد ‏، بخواهد سعادتش را که با امام بودن و با او یکی شدن و تسلیم او بودن است را از دست بدهد.

زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند. اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند . آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.

به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می پذیرند. پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود ۷۰ الی ۸۰ نفر) می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت : قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد
اما باز آنها گفتند : پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد.

ضمناً تمام حضار درجلسه حافظ حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته می شود که صد هزار حدیث حفظ باشد. آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید . علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید . همه قبول کردند .

سپس علامه امینی فرمود : قال رسول الله (صلوات الله علیه ) : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه :هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است .سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تایید کردند . سپس گفت حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوال از شما دارم ، بعد از کل جمع پرسید :

آیا فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) امام زمان خود را می شناخت یا نمی شناخت … ؟

اگر می شناخت ، امام زمان فاطمه ( سلام الله علیها ) چه کسی بود ؟

تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت ، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود می گفتند اگر بگوییم نمیشناخت ، پس باید بگوییم که فاطمه ( سلام الله علیها ) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم می شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده ؟ در حالی که بخاری ( از سرشناس ترین علمای اهل سنت ) گفته : ماتت و هی ساخته علیهما – فاطمه ( سلام الله علیها ) در حالی از دنیا رفت که به سختی ازابوبکر غضبناک بود “و چون مجبور می شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام ) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند.

http://mahdiyar.ir/.

 7 نظر

از سبک زندگیش خبر داری؟؟!!

04 تیر 1394 توسط *مهدی یار*

از سبک زندگیش خبر داری؟

دانه های برنج را دانه دانه
از روی پارچه سفید جمع میکند!
دانه های جمع شده را میریزد
کنار غذای هنوز نخورده شده!

تازه می فهمم
کشیده شدن امتداد آن پارچه سفید،
از روی میز تا روی پاهایش؛

برای تمیز ماندن عبایش نیست،
بلکه برای تمیز ماندن برنج هاست،
که از قاشق که می افتند،
از خوردن نیفتند !


لبیک یا خامنه ای

 1 نظر

میشوم میثم تمار...

02 تیر 1394 توسط *مهدی یار*

 

طعنه وخنده به شعارم بزنید
تیر غم بر دل دیوانه و زارم بزنید
در حفاظت ز امیرم علی خامنه ای
میشوم میثم تمار به دارم بزنید

 نظر دهید »

وفات بانويي كه شش هزار ختم قرآن كرد!

01 تیر 1394 توسط *مهدی یار*

اول ماه مبارك رمضان، مصادف با رحلت حضرت نفيسه خاتون سلام الله علیها ، عمه حضرت عبدالعظيم حسنى است. ايشان سى مرتبه به حج مشرف شد كه بيشتر آن پياده بود.

حضرت نفيسه خاتون سلام الله علیها به زهد و عبادت و صيام روز‌ها و قيام شب‌ها مشهور روزگار خود بود. او صاحب مال زياد بود، لذا به درماندگان، مريضان و عموم مردم احسان مى‌كرد.

سى مرتبه به حج مشرف شد كه بيشتر آن پياده بود. در مسجدالحرام در حالى كه پرده‌هاى خانه خدا (كعبه) را مى‌گرفت، اشك مى‌ريخت و ناله و فرياد مى‌كرد، و اين جملات را مى‌گفت: الهى و سيّدى و مولاى متّعنى و فرّحنى برضاك عنّى…

حضرت نفيسه خاتون سلام الله علیها دختر جناب حسن بن زيد بن امام حسن مجتبى عليه‌السلام و عمه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه‌السلام، در سنه ۱۴۵ ه. ق. در مكه معظمه متولد شد و در مدينه منوره با زهد و عبادت به سر برد.

ايشان با اسحاق الموتمن، پسر حضرت امام جعفر صادق عليه‌السلام ازدواج كرد و از آن صلب پاك، يك پسر و يك دختر به نام‌هاى قاسم و ‌ام‌كلثوم به دنيا آورد. (شيخ عباس قمي، منتهي الامال، ج۲، ص ۲۹۹؛ عالمه مجلسي، سفينه البحار، ج۲، ص۶۰۴)

گفته شده است كه ايشان با شوهر و فرزندان خود از مدينه به مصر رفته و هفت سال در آنجا به سر برد و در ماه رمضان سنه ۲۰۸ ه. ق، در سن ۶۳ سالگى به سراى قرب الهى شتافت.
با اعلام اين خبر از بلاد و نواحى اطراف، مردان و زنان براى تشييع جنازه آن بانوي پرهيزگار به مصر ‌آمدند و دسته دسته بر وى نماز ‌گذاشتند.

مرحوم حاج شيخ عباس قمى قدس‌سره در (منتهى‌الآمال، ج۲، ص۳۰۰) به نقل از (تاريخ طبرى، ج۵، ص۱۷۴) مى‌نويسد: هنگامى كه نفيسه خاتون رحلت نمود، اسحاق بن جعفر الصادق عليه‌السلام خواست بدن همسرش را از مصر به مدينه آورد و در بقيع به خاك سپارد. مردم نزد امير شهر رفتند تا وى اسحاق را از اين امر باز دارد، اما اسحاق نپذيرفت.
مصريان اموال بسيارى براى او جمع كردند تا از آن انديشه برگردد، اسحاق هم‌چنان قبول ننمود. مردم مصر شب را با اندوه و سختى به روز آوردند و چون بامداد رسيد، خدمت اسحاق جمع شدند و حال او را دگرگون ديدند.

سبب را از او سؤال كردند، گفت: ديشب رسول خدا صلى‌الله علیه و آله وسلم را در خواب ديدم كه به من فرمودند: «اموال ايشان را رد كن و سيّده نفيسه را نزد ايشان دفن نما، «لانّ الرّحمة تنزل عليهم ببركات‌ها؛ رحمت خدا به بركت وجود خانم بر اهل مصر نازل مى‌شود».

سرانجام سيّده را در مزار «درب السباع» دفن كردند و اسحاق المؤتمن با دو فرزند خود عازم مدينه شد.

شكى نيست كه حضرت نفيسه خاتون سلام الله علیها دختر حسن بن زيد بن امام حسن عليه‌السلام و عمه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه‌السلام است؛ اما عده‌اى از علماى انساب و مورخان، او را دختر زيد بن حسن عليه‌السلام دانسته‌اند كه على التحقيق اشتباه مى‌باشد.

ارادت مصريان به حضرت نفسيه خاتون

مصريان اعتقادى كامل به او دارند و معروف است كه دعا در نزد قبر او مستجاب مى‌شود.

شيخ ذبيح‌الله محلاتى هم در كتاب «رياحين الشريعه» مى‌نويسد: سيّده نفيسه بنت حسن بن زيد بن الحسن بن على بن ابى طالب عليه‌السلام كه در خاك مصر مدفون است، مزارش زيارتگاه خاص و عام مى‌باشد و به طاهره و كريمة‌الدارين مشهور است.

نوشته‌اند كه حضرت نفيسه خاتون سلام الله علیها به دست خود قبرش را حفر كرد و همه روزه در ميان آن مى‌رفت و نماز مى‌گزارد و قرائت قرآن مى‌نمود، طورى كه شش هزار ختم قرآن در آن به اتمام رساند.

حضرت نفيسه خاتون سلام الله علیها نزد عرب‌ها «سيّده» و «ست نفيسه» كه به معناى «خانم» است، خوانده مى‌شود. همان‌طور كه گفته شد، تولد ايشان را به سال ۱۴۵هجرى قمرى، همزمان با سال شهادت محمد و ابراهيم، پسران عبداللّه محض فرزند حسن مثنى نوشته‌اند و در حالات آن مخدّره چنين گفته‌اند: بسيار زاهد و متقى بود و در حال احتضار روزه‌ دار بود و جمعى از او خواستند كه روزه‌ اش را افطار كند، در جواب گفت: سبحان‌ الله، سى سال است كه از خدا مسألت دارم صائم از دنيا بروم، چگونه از آرزوى سى ساله‌ام دست بكشم؟

ماجراي حفر قبر

نوشته‌اند كه حضرت نفيسه خاتون سلام الله علیها به دست خود قبرش را حفر كرد و همه روزه در ميان آن مى‌رفت و نماز مى‌گزارد و قرائت قرآن مى‌نمود، طورى كه شش هزار ختم قرآن در آن به اتمام رساند.
در وقت احتضار، كه بعد از هفت سال اقامت در مصر بود، بيمار شد و به بستر مرگ افتاد، روزه‌ دار بود و قرآن قرائت مى‌كرد و در هنگام قرائت سوره مباركه انعام چون به اين آيه شريفه رسيد «لهمّ دارالسلام عند ربّهم» (انعام، آيه ۶)؛ دار دنيا را وداع گفت.

بارقه غيبى

سيده نفيسه سلام‌ الله علیها ، بر اثر پرهيزگارى و اطاعت از پروردگار به ارتقاى روحى و تكامل معنوى دست يافت. ارمغان اين توفيق، نورى بود كه بر خانه دلش تابيد و آن را روشن و تابناك ساخت و اين ويژگى موجب شكوفايى استعدادهاى عالى وى گشت و بعد متعالى وجودش را فضيلت بخشيد و بر علم و معرفتش افزود و به قول حضرت على عليه‌السلام كه مى‌فرمايند: العلم محيى النفس (دانش روح را زنده مى‌كند).

يادآور مى‌شود كه سيده نفيسه در هيچ مكتب و مجلسى به تحصيل علم اقدام نكرد، بلكه به دليل تزكيه و تهذيب نفس، قلبش از هر جهت صيقلى شد و صلاحيت لازم را به‌ دست آورد و از علم الهامى بهره‌مند گشت ؛ دانشى كه به جهت وجود استحقاق و اقتضاى حكمت و مشيت بالغه الهى بر دل شايسته‌اش تابيد و آن را بارور از علوم، معارف و معانى كرد.

يكى از كسانى كه موفق گرديد از چشمه معارف سيده نفيسه سلام‌ الله علیها جرعه نوشى كند، محمد بن ادريس شافعى مى‌باشد. وى همواره از سيده نفيسه استفاده‌هاى علمى و معنوى مى‌برد و هنگامى كه براى تدريس به مسجد فسطاط مى‌رفت، در سر راهش در منزل اين بانو توقف مى‌كرد و از او اخذ حديث مى‌نمود.

كرامات نفيسه خاتون (س)

اخبار سيده نفيسه سلام الله علیها و كرامات او در كتاب‌هاى بسيارى شرح داده شده است و كرامات زيادى از آن حضرت نقل كرده‌اند. كتابى در مآثر ايشان موسوم به «مآثر النفيسه» نوشته شده است. در ذيل كراماتى از سيده نفيسه سلام‌ الله علیها از كتاب (رياحين ‌الشريعه، ج ۵‌، ص۹۴) ‌؛ تقديم مى‌نماييم:

شفاي دختر زمين گير مرد يهودي
در جوار منزل حضرت نفيسه خاتون سلام الله علیها، مردى يهودى مى‌زيست كه دخترى زمين‌گير داشت و دخترك نيروى ايستادن نداشت.

روزى مادرش قصد گرمابه نمود و خواست دخترش را همراه خود ببرد، ولى دخترش به جهت ناتوانى پا‌هايش، قادر به حركت نبود، لذا به مادر گفت كه توان اين كار را ندارم. مادر گفت: تنها در خانه مى‌مانى تا من برگردم. دختر گفت: نمى‌توانم، زيرا از تنهايى وحشت دارم. دختر به مادر خود پيشنهاد داد كه مرا به خدمت اين سيّده شريفه كه در همسايگى ماست ببر تا از گرمابه مراجعت كنى.

چون مادر دخترك اين سخن را شنيد به خدمت سيّده نفيسه رفت و از آن عليا مخدّره خواست تا دختر را نزد خود بپذيرد؛ نفيسه خانم هم درخواست او را پذيرفت. زن يهوديه دختر خود را به خانه حضرت نفيسه خاتون سلام‌ الله علیها آورد و در اتاقى گذاشت و خود عازم گرمابه شد. چون هنگام نماز رسيده بود، حضرت نفيسه خاتون سلام الله علیها آبى براى وضو آماده ساخت و با آن وضويى ساخت. ترشحاتى از آب وضوى آن حضرت بر اعضاى دختر يهودى پاشيده شد و دخترك به بركت آن عافيت يافت.

هنگامى كه زن يهودى از گرمابه برگشت، دخترش براى استقبال، با پاى خود به سوى مادر دويد. وقتى مادر اين حالت را ديد، سبب را از دخترش پرسيد. دختر اظهار نمود كه از بركت آب وضوى سيّده نفيسه، پاى فلجم شفا يافت. مادر دخترك و ديگر بستگان او پس از ديدن اين كرامت، شهادتين را جارى كردند و اسلام آوردند.

 

منبع:http://www.ammarname.ir/node/119079

 1 نظر

هر دختر شیعه

31 خرداد 1394 توسط *مهدی یار*

 نظر دهید »

با افتخار قدم بزن ...

30 خرداد 1394 توسط *مهدی یار*

 1 نظر

نهایت مردی و انصاف

30 خرداد 1394 توسط *مهدی یار*

 نظر دهید »

ازدواج با فاسق ممنوع...

30 خرداد 1394 توسط *مهدی یار*

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • خانه
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • حضرت زهرا(س)ازدیدگاه منابع اهل سنت
    • آموزه های عبادی حضرت زهراسلام الله علیها(نماز،تلاوت قرآن)
    • خانواده مطلوب ازدیدگاه حضرت زهرا(س)
  • حیا
  • بدون موضوع
  • شهدا
  • مناجات باخدا
  • سخنان بزرگان
  • خانه داری
  • رهبرم سید علی
  • ماه رمضان
  • شگفتی‌های آفرینش
  • ازدواج اسلامی
  • نیکان و بزرگان
  • موعظه
  • انقلاب در قاب خاطرات
  • نهج البلاغه
  • ايرانگردي،يزد
  • امام خوبان
  • آيات دلداري

آمارگیر وبلاگ

  • مهدی یار
  • تماس