چادر فاطمه سلام الله علیها هشتاد نفر را مسلمان کرد
روزی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام محتاج به قرض شدند و چادر حضرت فاطمه سلام الله علیها را به نزد مرد یهودی
که نامش زید بود به عنوان رهن گذاشت و آن چادر از پشم بود و قدری جو به قرض گرفت.
وقتی یهودی چادر را به خانه برد و در اطاق گذاشت چون شب شد زن یهودی داخل اتاق شد نوری از آن چادر ساطع و
بلند دید که تمام اطاق را روشن کرده بود، چون زن آن حالت غیر مترقبه را مشاهده کرد نزد شوهر خود رفت و آنچه دیده
بود بیان کرد.
یهودی از شنیدن آن حالت در تعجب شده و فراموش کرده بود که چادر حضرت فاطمه سلام الله علیها در آن خانه است با
سرعت تمام، داخل اتاق شد دید که شعاع چادر آن خورشید فلک عصمت است که مانند بدر منیر خانه را روشن کرده
است.
یهودی از مشاهده این حالت تعجبش بیشتر شد، پس یهودی و همسرش به خانه خویشان خود دویدند و هشتاد نفر از
ایشان را حاضر کردند و از برکت شعاع چادر فاطمه سلام الله علیها همگی مسلمان شدند. [1]
فاطمه یک طلوع زیبا بود
افتاب شروع دریا بود
پاک مثل کبوتر ایمان
در فراسوی ماوراها بود
عطر سرشار آبشار بهار
غنچه اش از دیار فردا بود
گل شکفت از تلالؤ زهرا
گویی انگیزه اش تماشا بود
«رباب امیرخانی»